سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11

 ح‌

   از مهمات‌ امور مسألة‌ قضاوت‌ است‌ که‌ سر و کار آن‌ با جان‌ و مال‌ و ناموس‌ مردم‌ است‌. وصیت‌ اینجانب‌ به‌ رهبر و شورای‌ رهبری‌ آن‌ است‌ که‌ در تعیین‌ عالیترین‌ مقام‌ قضایی‌ که‌ در عهده‌ دارند، کوشش‌ کنند که‌ اشخاص‌ متعهد سابقه‌دار و صاحبنظر در امور شرعی‌ و اسلامی‌ و در سیاست‌ را نصب‌ نمایند.

و از شورایعالی‌ قضایی‌ می‌خواهم‌ امر قضاوت‌ را که‌ در رژیم‌ سابق‌ به‌ وضع‌ أسفناک‌ و غم‌انگیزی‌ درآمده‌ بود با جدیت‌ سر و سامان‌ دهند؛ و دست‌ کسانی‌ که‌ با جان‌ و مال‌ مردم‌ بازی‌ می‌کنند و آنچه‌ نزد آنان‌ مطرح‌ نیست‌ عدالت‌ اسلامی‌ است‌ از این‌ کرسی‌ پراهمیت‌ کوتاه‌ کنند، و با پشتکار و جدیت‌ بتدریج‌ دادگستری‌ را متحول‌ نمایند؛ و قضات‌ دارای‌ شرایطی‌ که‌، ان‌شا ء الله با جدیت‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ مخصوصاً حوزة‌ مبارکة‌ علمیة‌ قم‌ تربیت‌ و تعلیم‌ می‌شوند و معرفی‌ می‌گردند، به‌ جای‌ قضاتی‌ که‌ شرایط‌ مقررة‌ اسلامی‌ را ندارند نصب‌ گردند، که‌ ان‌شا ء الله تعالی‌ بزودی‌ قضاوت‌ اسلامی‌ در سراسر کشور جریان‌ پیدا کند.

و به‌ قضات‌ محترم‌ در عصر حاضر و اعصار آینده‌ وصیت‌ می‌کنم‌ که‌ با درنظر گرفتن‌ احادیثی‌ که‌ از معصومین‌ ـ صلوات‌الله علیهم‌ ـ در اهمیت‌ قضا و خطر عظیمی‌ که‌ قضاوت‌ دارد و توجه‌ و نظر به‌ آنچه‌ دربارة‌ قضاوت‌ به‌ غیر حق‌ وارد شده‌ است‌، این‌ امر خطیر را تصدی‌ نمایند و نگذارند این‌ مقام‌ به‌ غیر اهلش‌ سپرده‌ شود. و کسانی‌ که‌ اهل‌ هستند از تصدی‌ این‌ امر سرباز نزنند و به‌ اشخاص‌ غیر اهل‌ میدان‌ ندهند؛ و بدانند که‌ همان‌ طور که‌ خطر این‌ مقامْ بزرگ‌ است‌ اجر و فضل‌ و ثواب‌ آن‌ نیز بزرگ‌ است‌. و می‌دانند که‌ تصدی‌ قضا برای‌ اهلش‌ واجب‌ کفایی‌ است‌.

ط

وصیت‌ اینجانب‌ به‌ حوزه‌های‌ مقدسة‌ علمیه‌ آن‌ است‌ که‌ کراراً عرض‌ نموده‌ام‌ که‌ در این‌ زمان‌ که‌ مخالفین‌ اسلام‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ کمر به‌ براندازی‌ اسلام‌ بسته‌اند و از هر راه‌ ممکن‌ برای‌ این‌ مقصد شیطانی‌ کوشش‌ می‌نمایند، و یکی‌ از راههای‌ با اهمیت‌ برای‌ مقصد شوم‌ آنان‌ و خطرناک‌ برای‌ اسلام‌ و حوزه‌های‌ اسلامی‌ نفوذ دادن‌ افراد منحرف‌ و تبهکار در حوزه‌های‌ علمیه‌ است‌، که‌ خطر بزرگ‌ کوتاه‌ مدت‌ آن‌ بدنام‌ نمودن‌ حوزه‌ها با اعمال‌ ناشایسته‌ و اخلاق‌ و روش‌ انحرافی‌ است‌ و خطر بسیار عظیم‌ آن‌ در درازمدت‌ به‌ مقامات‌ بالا رسیدن‌ یک‌ یا چند نفر شیاد که‌ با آگاهی‌ بر علوم‌ اسلامی‌ و جا زدن‌ خود را در بین‌ توده‌ها و قشرهای‌ مردم‌ پاکدل‌ و علاقه‌مند نمودن‌ آنان‌ را به‌ خویش‌ و ضربة‌ مهلک‌ زدن‌ به‌ حوزه‌های‌ اسلامی‌ و اسلام‌ عزیز و کشور در موقع‌ مناسب‌ می‌باشد. و می‌دانیم‌ که‌ قدرتهای‌ بزرگ‌ چپاولگر در میان‌ جامعه‌ها افرادی‌ به‌ صورتهای‌ مختلف‌ از ملیگراها و روشنفکران‌ مصنوعی‌ و روحانی‌ نمایان‌ که‌ اگر مجال‌ یابند از همه‌ پرخطرتر و آسیب‌رسانترند ذخیره‌ دارند که‌ گاهی‌ سی‌ ـ چهل‌ سال‌ با مشی‌ اسلامی‌ و مقدس‌ مآبی‌ یا «پان‌ایرانیسم‌» و وطن‌پرستی‌ و حیله‌های‌ دیگر، با صبر و بردباری‌ در میان‌ ملتها زیست‌ می‌کنند و در موقع‌ مناسب‌ مأموریت‌ خود را انجام‌ می‌دهند. و ملت‌ عزیز ما در این‌ مدت‌ کوتاه‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ نمونه‌هایی‌ از قبیل‌ «مجاهد خلق‌» و «فدایی‌ خلق‌» و «توده‌ای‌»ها و دیگر عناوین‌ دیده‌اند، و لازم‌ است‌ همه‌ با هوشیاری‌ این‌ قسم‌ توطئه‌ را خنثی‌ نمایند و از همه‌ لازمتر حوزه‌های‌ علمیه‌ است‌ که‌ تنظیم‌ و تصفیة‌ آن‌ با مدرسین‌ محترم‌ و افاضل‌ سابقه‌دار است‌ با تأیید مراجع‌ وقت‌. و شاید تز «نظم‌ در بی‌نظمی‌» است‌ از القائات‌ شوم‌ همین‌ نقشه‌ریزان‌ و توطئه‌گران‌ باشد.

در هر صورت‌ وصیت‌ اینجانب‌ آن‌ است‌ که‌ در همة‌ اعصار خصوصاً در عصر حاضر که‌ نقشه‌ها و توطئه‌ها سرعت‌ و قوّت‌ گرفته‌ است‌، قیام‌ برای‌ نظام‌ دادن‌ به‌ حوزه‌ها لازم‌ و ضروری‌ است‌؛ که‌ علما و مدرسین‌ و افاضل‌ عظیم‌الشأن‌ صرف‌ وقت‌ نموده‌ و با برنامة‌ دقیق‌ صحیح‌ حوزه‌ها را و خصوصاً حوزة‌ علمیة‌ قم‌ و سایر حوزه‌های‌ بزرگ‌ و با اهمیت‌ را در این‌ مقطع‌ از زمان‌ از آسیب‌ حفظ‌ نمایند.

و لازم‌ است‌ علما و مدرسین‌ محترم‌ نگذارند در درسهایی‌ که‌ مربوط‌ به‌ فقاهت‌ است‌ و حوزه‌های‌ فقهی‌ و اصولی‌ از طریقة‌ مشایخ‌ معظم‌ که‌ تنها راه‌ برای‌ حفظ‌ فقه‌ اسلامی‌ است‌ منحرف‌ شوند، و کوشش‌ نمایند که‌ هر روز بر دقتها و بحث‌ و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده‌ شود؛ و فقه‌ سنتی‌ که‌ ارث‌ سلف‌ صالح‌ است‌ و انحراف‌ از آن‌ سست‌ شدن‌ ارکان‌ تحقیق‌ و تدقیق‌ است‌، محفوظ‌ بماند و تحقیقات‌ بر تحقیقات‌ اضافه‌ گردد. و البته‌ در رشته‌های‌ دیگر علوم‌ به‌ مناسبت‌ احتیاجات‌ کشور و اسلام‌ برنامه‌هایی‌ تهیه‌ خواهد شد و رجالی‌ در آن‌ رشته‌ تربیت‌ باید شود. و از بالاترین‌ و والاترین‌ حوزه‌هایی‌ که‌ لازم‌ است‌ به‌ طور همگانی‌ مورد تعلیم‌ و تعلم‌ قرار گیرد، علوم‌ معنوی‌ اسلامی‌ ] است‌ [ ، از قبیل‌ علم‌ اخلاق‌ و تهذیب‌ نفس‌ و سیر و سلوک‌ الی‌ الله ـ رزقنا الله و ایاکم‌ ـ که‌ جهاد اکبر می‌باشد.

ادامه دارد...ان شاالله

 


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 90/4/23ساعــت 9:2 صبح تــوسط مکتب ماندگار | نظر

این پُستو برای اونایی گذاشتم که اخلاقشون مثل منه و از داستان دنباله دار زیاد خوششون نمی آد.

در ادامه بیان خاطرات حاج احمد خمینی مصاحبه گر اینچنین سوال می کند:

-لطفا بیشتر در مورد برخورد متحجران با امام توضیح دهید.

من با برخی از دوستانم که گمان می کنند بیان صریح مظلومیتها و رنجها و درد های امام در حوزه قم و نجف، سبب شکستن ابهت و عظمت شخصیت امام در باور مشتاقانش می شود، سخت مخالفم.

بیان مظلومیت های امام، نه از آن روست که فرزند امامم، و شاهد صحنه های رنج آور گذشته، و نه بدان دلیل که قصد مرثیه سرایی داشته باشم و دل شیفتگان آن عزیز راحل را به درد آورم، نه، مسئله، مسئله تکلیف و ادای وظیفه است. این رسالت همه کسانی است که در کوران حوادث قبل از انقلاب و در متن حوادث حضور داشته اند. باید به مردم عزیزی که در راه امام شان از همه چیز خود گذشته و فرزندان و عزیزانشان را تقدیم کرده اند. صریح وبی پرده وقایع تلخ گذشته را بگوییم تا دشمنان و دوستان را بشناسند و خطراتی را که متوجه راه خونبار شهیدانشان است، به روشنی دریابند.

مردم ما و نسل های آینده باید بدانند که پیروزی انقلابشان یکباره و بی مقدمه در بیست و دو بهمن سال 57 اتفاق نیفتاد. هرگز چنین نبود که امام در سال 41 و 42 قیامی کرده باشد و ظرف چند روز، مسئله تمام شده و شکست خورده باشد و دوباره در سال 57 فرصتی پیش آمده باشد و به پیروزی رسیده باشیم. پیروزی سیاسی انقلاب در 22 بهمن، مترتب بر پیروزی هایی بود که در میدان های سخت مبارزه طولانی با متحجران و مقدس نماهای احمق و دین به دنیا فروشان، به دست آمده بود. انقلابی به مراتب دشوارتر از انقلاب سیاسی لازم بود تا طلسم های تحجر شکسته شود، برداشتهای انحرافی که تا عمق حوزه های دینی رسوخ کرده بود، زدوده شود و غبار قرنها هجوم بیگانگان و پیرایه های دروغین، از دامن اسلام راستین شسته شود و زلال اندیشه های اسلام ناب محمدی (ص) به نسل تشنه و خسته معاصر برسد.

صفحه صفحه دوران سخت و  رنج آوری که امام طی کرد تا موفق به چنان انقلاب فرهنگی ای شد مشحون از تلخی ها و مرارتها و تهمتها و کارشکنی هاست که متاسفانه همچنان این صفحات تا به امروز ناخوانده و ناشناخته مانده است.

راهی بس دشوار و طولانی با هزاران هزار مشکل و سختی سپری شد تا امام توانست پرچم سرخ مبارزه وقیام را در کوران حوادث حفظ کند و بر پهنه ایران اسلامی در صحنه های شکوهمند دهه مبارک فجر و 22 بهمن به اهتزاز در آورد ایستادن و مقاومت کردن در برابر زورگویان و قلداران و ستمگرانی چون رژیم شاه قابل مقایسه با میدان مبارزه با دهها جریان که به نام دین و اسلام به مخالفت با تفکر اسلام واقعی برخاسته بودند، نیست، در آن میدان حداکثر حبس و شکنجه و تبعید بود و خونی که می بایست تقدیم  راه آزادی کنی اما در این میدان از آبرو مایه گذاشتن خون دل خوردن و برای رضای خدا صبر و سکوت کردن می خواست تا در مقابل سیل تهمتها و زخم زبانها به ایستی تا موفق شوی جمود و رکود و قشری نگری را در هم بشکنی و بار دیگر حوزه های علمیه را کانون جوشش اسلام راستین و بی پیرایه کنی و دوباره روحانیت متعهد را همچون همیشه تاریخ پرچمدار قیام و انقلاب اسلامی سازی .

اینها حماسه سرایی و شعار نیست، واقعیتهایی است که تصدیق آن نیاز به شناخت چگونگی گذر امام از را پر فراز و نشیب و طولانی و صعب العبور انقلاب دارد این چنین نبود که امام بی مقدمه در سال 42 قیامی کرده و بر ضد ظلم فریادی کشیده و با کشته شدن یارانش و سرکوبی نهضتش در تبعید به دنبال درس و کار و زندگی و مرجعیت رفته و دوباره پانزده سال بعد به ایران برگشته و تشکیل حکومت داده باشد.

امام می فرمودند:

یکی از مسایلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نا فهم و ساده لوحان بی سواد عده ای کمر همت بستند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتند. اوضاع مثل امروز نبود هرکس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشار و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت.

امام در یکی از سخنرانی هایشان نوع تفکر حاکم بر حوزه ها و جامعه آن زمان را چنین بازگو می کنند:

آنچنان تبلیغ کرده بودند که اوایلی که من همان سال اول، دومی که آمده قم، در قم وضع جوری بود که یکی از روحانیون... آنجا مورد طعن مردم بود می گفتند در منزلش روزنامه پیدا می شود!روزنامه پیدا شدن در منزل یک روحانی را نقص می دانستند فلان آخوند سیاسی است!به اوطعن می زدند تبلیغات همچو بود که یک آخوندی اگر چنانچه می خواست در این امور دخالت کند می ترسید از مردم، مطعون می شد، کنار گذاشته می شد.

امام می فرمود:

وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار اسباب این می شود که زیر چکمه اسراییل به دست همین بهایی ها، این مملکت ما، این نوامیس ما پایمال بشود. وای بر ما ...امروز سکوت همراهی با دستگاه جبار است. آقا!به هوش بیایید، نجف را بیدار کنید، اعتراض کنید ...اگر اعتراض نکردید، ماتکلیف نداریم؟ما باز به حال این ملت بنشیم و نگاه کنیم هرچه بر سر ملت می آید؟ همان برویم حرم حضرت امیر و یک دعایی بکنیم؟همین مقدار کافی است برای ما؟ یا مایی که داریم در پناه اسلام وبا بودجه اسلام ...زندگی می کنیم، برای اسلام یک قدم برنداریم؟ تز اسلام است؟ شمادر صورتی خلفای اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان بیاید... منطق «حاکم خمین» را نداشته باشید که می گفت باید معاصی را رواج داد تا امام زمان(عج) بیاید... اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید.  شما در جامعه هیبت و شوکت دارید. ملت اسلام به شما احترام می گذارند و برای شما کرامت قایل اند، این مهابت وعزتی که در جامعه دارید، برای این است که از شما انتظار می رود که در برابر ظلمه، به حق قیام کنید. حق ستمدیدگان را از ظالم بگیرید. به شما امیدوارند که قیام نمایید و از تعدی ظلمه جلوگیری کنید. شما مقام پیدا کردید، لیکن وقتی به مقام رسیدید، حق آن را ادا نکردید. شما از مقام خود استفاده نکرده و کاری انجام نمی دهید و آن کسی را هم که به وظیفه خود عمل می کند، کمک نمی نمایید. همت و دلخوشی شما به این است که ظالم پشتیبان شما باشد، برای شما احترام قایل شود، مثلا «ایها الشیخ الکبیر» بگوید!دیگر کاری ندارید بر سر ملت چه می آید و دولت چه می کند.

امام می فرمودند:

زمان و مکان، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است، به ظاهر ممکن است حکمی جدید پیدا کند.

می دانیم که حضرت آیت الله قدیری از دوستان خوب امام بودند که در نجف با امام بودند و با ایشان به قم آمدند. قضیه نامه ایشان را می دانید. امام در آن نامه می نویسد:

ماباید سعی کنیم تا حصار های جها و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام محمدی(ص) برسیم. و امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی های آن شوم.

حضرت امام قربانی این راه بودند. خدا بوسیله مردم اورا به جایی رساند که آنان که تا دیروز اگر فرزند ایشان از کوزه آب می خورد، می گفتند:«نجس است بروید کوزه را آب بکشید». دیگر نتوانستند حرف بزنند. هنگام مبارزه ای عده ای گفتند: «امام انگلیسی است». عده ای گفتند: «امام آمریکایی است». عده ای در نجف گفتند:« امام تارک الصلوه است». والله می گفتند: «امام روزه نمی گیرد زردچوبه به صورتش می مالد که بگوید روزه می گیرم». هر موضعی که امام گرفتند، عده ای با آن مخالفت کردند. امام با شاه مخالف بود، مبارزه کرد، تبعید شد، عده ای گفتند: «مگر می شود با شاه شیعه مبارزه کرد؟». خوب اگر این جهل نیست، پس جهل چیست؟همان ها که جهل و خرافه چشمشان را بسته بود، نسبت تارک الصلوه بودن، روزه نگرفتن، دروغ گفتن و... را به امام دادند. این سخن درد مندانه امام را بنگرید که فرمودند:

در پانزده خرداد 42 تنها مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود، که اگر تنها این بود مقابله را آسان می نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود، که هزار با بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می سوخت و می درید.

  تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند وسیله اش را آماده کرد. علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهر آگینی که به طرف اسلام شلیک می شد آماده کردند و به ملخ عشق آمدند.

  اشکال اساسی آنان به امام این بود که دخالت در سیاست و قیام سبب تعطیلی درس و بحث آقایان شده است. حتی بعضی از هیئت ها بعد از وقایع پانزده خرداد بی شرمانه امام را مورد حمله قرار  می دادند که قیامش حرمت مراجع را شکسته است! زیرا فریادش منجربه دستگیری او شد و به این ترتیب مرجع گیری باب شد.

  آنان مانند مقدس نما های احمقی بودند که رفتار و گفتارشان متدینان نا آگاه را به بی راهه کشاند و از متن اجتماع و مسئولیت به کنج عزلت وبی تفاوتی راند و در نتیجه مقام و موقعیت روحانیت که همواره پیشاپیش ملت ها پرچمدار مبارزه بودند در جامعه تضعیف شد.اعمال و تفکر جامد آنها باعث غربت دین خدا و سوق خیل جوانان معصوم مسلمان به سمت افکار و مکتب هابی انحرافی شد.

   توصیف مظلومیت ها و رنج هایی که امام نه از ناحیه بیگانگان که از مقدسان بی درد  و بی مسئولیت درون حوزه هامتحمل شد، در یک مقاله و کتاب و نوشته نمی گنجد شاید برای مردم عزیزمان که شاهد صبر و شکیبایی امامشان درسهمگین ترین حوادث پس از پیروزی بوده اند این جمله امام در این زمینه گویا ترین باشد که در لحظه ترک نجف فرمودند:

من در اینجا با حرم مطهر مانوس بودم اما خدا می داند من در این مدت من از دست اهل اینجا چه کشیدم.

برای امام که هرگز حاضر نشد دفاع از کیان اسلام را با همه سختی هایش با نشستن در منزل و درس و بحث وسلام وصلوات عوض کند تحمل فشار های رژیم شاه و شنیدن اخبار شهادت و تبعید و شکنجه یارانش و تحمل فشار چکمه پوشان بعثی بغداد در نجف بسیار آسانتر از تحمل زخم زبان ها و تهمت ها و توطئه چینی های مدعیان فقه و اسلام و دین و روحانیت بود امام در نجف از یک سو مسئولیت ادامه قیام را بر دوش داشت و می بایست در مقابل آمریکا و رژِم شاه که می کوشیدند تا آثار نهضت پانزده خرداد را به هر وسیله ای محو و نابود کنند، بایستد و نگذارد خون شهیدانی که در آن روز مظلومانه  در خیابان هاو کوچه های قم و تهران و دیگر شهرهای ایران بر زمین ریخته شد هدر رود و این امر مستلزم برقراری رابطه مستمر با ایران بود و ارتباط با ایران با وجود ساواک جهنمی شاه و همکاری آن با ماموران عراق که سخت مراقب اوضاع بیت امام در نجف بودند بسیار دشوار می نمود به ویژه که یاران امام نیز در حبس و یا در تبعید و تحت کنترل بودند با این همه امام وظیفه خود می دانستند به خانواده های شهدا رسیدگی کنند و عناصر مومن به انقلاب را در داخل و خارج کشور به هم مرتبط کنند و با تبدل اطلاعات و اخبار مربوط به نهضت و تعقیب برنامه و بررسی وضعیت رژیم شاه تغذیه فکری انقلابیان را فراهم سازند.

   خانه کوچک امام در نجف کانون قیام بود و نقطه امید ملت و در عین حال مرکز تحمل فشارهای دو دستگاه جبار حکومت های دیکتاتوری شاه و رژیم عراق و همزمان نیز هدف تهاجم و بی حرمتی ها و زخم زبان های کسانی بود که قیام امام آرامش نکبت بار زندگیشان را بر هم زده بود .

   از همین قماش بودند کسانی که در مسیر بین محل درس امام و مرقد مطهر مولا علی (ع) می ایستادند که امام رد شود و آنان بی اعتنایی کنند تا به خیال خودشان زخمی زده باشند و قلب نورانی امام را به درد آورده باشند.

   زمانی که ایشان در نجف  به بحث ولایت فقیه رسیدند اعتراض مرتجعان نجف شروع شد عده ای تحریک کردند تا عده ای درس راترک کنند و متاسفانه موفق هم شدند خود امام فرمودند:

با شروع این بحث عده ای به درس نیامدند که تا آخر نیامدند.

   زیرا لابد معتقد بودند که باید شاه و صدام حکومت کنند نه امام و مجتهد جامع الشرایط، آنها می گفتند حکومت در شان فقیه نیست و دوستان صمیمی امام در نجف چه خون دل ها خوردند و درگیری ها شروع شد و امام را در سختی و تنگنا قرار دادند ولی اگر بنا بود امام با این حرفها کار خود را تعطیل کنند اصولا کارشان به نجف کشیده نمی شد زیرا در قم مبارزه با شاه و دستگاهش را  رها می کردند امام از این حرفها زیاد شنیده بودند از این رو وقتی دوستان قلیل و صبور و محکم وصمیمی و پابرجای امام طاقتشان طاق می شد و دشنام ها آنان را خسته می کرد نزد امام می آمدند تا جان تازه ای بگیرند امام می فرمودند:

شما کار خودتان را بکنید گوش به این حرفها ندهید شما مسئولید و باید به مسئولیتتان عمل کنید شما باید برای رهایی مسلمانان سختی و دشنام ها را به جان بخرید و دست از عمل صالح خود بر ندارید هرچه به شما بگویند و در هر مضیقه ای شما را قرار دهند به اندازه یک روز حضرت رسول(ص) سختی ندیده اید.

   دوستان اندکمان که عزمشان جبران کمی جمعیتشان را می کرد با ارادهای آهنین از حضور امام مرخص می شدند.

از کارهایی که مرتجعان نجف کردند ریختن کتاب حکومت اسلامی در چاههای نجف بود کتابهایی که ثابت می کرد که حکومت از آن رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- و ائمه طاهرین و علمای بزرگی است که شرایط جانشینی امامان بزرگمان را دارند. دوستانمان در نجف متوجه شدند عده ای می آیند منزل امام و در خواست کتاب می کنند و می گویند می خواهیم بفرستیم بصره و یا بغداد و یا شهر های بزرگ عراق و بعد در آن شهر ها خبری از کتاب مذکور نبود با تعقیب و مراقبت متوجه شدند که آنان کتابها را در شط فرات می ریزند آن افراد هنوز هم هستند.

   می بینید که امام در چه محیطی سیزده سال زندگی کردند و چون کوه استوار ماندند و بالاخره پیروز شدند.دردآورتر اینکه در اکثر محافل و مجالس علمی کوشش می شد که ثابت شود مجتهدان دارای چنین حقی نیستند. قسم به آنچه می پرستید و می پرستیم که بعد ها معلوم شد آنان از ساواک شاه پول می گرفتنه اند.به خدا قسم تمامی آنان از ایادی شاه بودند ولی دوستان امام این گروه اندک بالاخره بر گروه بسیار غیر متعهد به اسلام و ائمه اطهار پیروز شدند و توانستند کتابهایی را که با خون دل چاپ می کردند به کشور های عربی برسانند.چنان که دیدیم و شنیدیم در منزل خالد اسلامبولی مصری کتاب حکومت اسلامی امام  پیدا ده بود. در همان وقت دوستان امام که در حوزه علمیه قم بودند آن کتاب ها را با تمام توان چاپ و پخش کردند. حتی آقای اسدالله لاجوردی جزوات درس ها را در مغازه خود علنا می فروخت که بعدا دستگیر شد. آن کتاب ها به سرعت برق در سراسر حوزه های علمیه و محافل دینی و غیر دینی منتشر شد.مرحوم آیت الله ربانی شیرازی در نشر این کتاب زحمتها کشید که خداوند مقامش را متعالی گرداند.یاران امام در ایران با وجود شکنجه تبعید و زندان ومحدودیت چه نیکو رسالتشان را انجام دادند.بعد ها هم این کتاب تنظیم شد و به نظر امام رسید و به صورتی خلاصه شده به چاپ رسید.

   در دورانی که یاران امام به سختی هزینه های خرید نوار و دستگاه تکثیر و کاغذ برای چاپ و نشر بیانیه ها و کتاب های امام  را فراهخم می کردند و از جانشان مایه می گذاشتند تا خاطره قیام پانزده خرداد زنده بماند و انقلاب ادامه یابد و در دورانی که ادامه نهضت سخت نیازمند تقویت مالی بود بعضی از همتن ها که وصفشان رفت در ایران و نجف وجوه شرعی را می گرفتند و به کسانی می دادند که در غیاب امام صرف توطئه چینی بر ضد امام و انقلاب کنند.گرفتاری های امام تنها فشار های رژیم شاه و آمریکا نبود که گسستن حلقه های زنجیر اسارت بار 2500 سال رژیم ستم شاهی با رهبری صحیح و قیام دینی و مردمی و بذل جان ومال قابل علاج و چاره بود اما آنجا که به نام دین و فقاهت و زهد و تقدس گرایی به جنگ اسلام واقعی بر می خیزند چه باید کرد؟

   این ابراز نگرانی از من نیست تا عده ای جاهل و نا آگاه و دسته ای آگاهانه دستاویزی بیلیند و در مقابل خط م.ستقیم اسلام ناب که خط امام است بایستند بلکه این امام است که هشدارمان می دهد:

البته هنوز حوزه ها به هردو تفکر[اسلام ناب و اسلام آمریکایی]آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند.در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب می زنند.که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند.خطر تحجر گرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست.طلاب عزیز لحظه های از فکر این مار های خوش خط و خال کوتاهی نکنند اینها مروج اسلام آمریکایی اند و دشمنان رسول الله-صلی الله و علیه و آله وسلم-.

بهتر است برای شناسایی مشخصات طرفداران اسلام آمریکایی باز هم به کلام امام استناد کنم.     

   حضرت امام چهره جدید این جریان همیشگی تاریخ را اینچنین ترسیم می کنند.

طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است شکت خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاسی را نمی دادند پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگی چپی ها و سلنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان، تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه، ناکام شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه سر برآوردند. باز خدا رسوایشان ساخت. دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب، دین را از سیاست جدا می دانستند و سر بر آستانه در می ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان وتبعید کشیده اند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است.امروز م گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان-ارواحنا فداء- را مفید و راهگشا می دانستند.امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.راستی، اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت وشهیدان و اظهار طعن ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معمّمین یا غیر آن؟ بگذرم که حرف بسیار است.

 

 ما نباید بگذاریم متحجران و مقدس مآب ها زمام امور را در هیچ زمینه ای در دست بگیرند و برای این کار باید خیلی سرمایه گذاری کرددحضرت امام خود فرمودند:

 

مبارزه با متحجرین واپسگرا قربانی می خواهد و دعا کنید من اولین قربانی آن باشم.

   

مجموع قسمت اول،دوم و سوم

موید باشید

پا به پای آفتاب-جلد اول-چاپ پنجم پاییز86-موسسه نشر پنجره

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90/4/22ساعــت 6:49 عصر تــوسط مکتب ماندگار | نظر

 ادامه قسمت هـ

باید هوشیار و بیدار و مراقب‌ باشید که‌ سیاست‌بازان‌ پیوسته‌ به‌ غرب‌ و شرق با وسوسه‌های‌ شیطانی‌ شما را به‌ سوی‌ این‌ چپاولگران‌ بین‌المللی‌ نکشند؛ و با ارادة‌ مصمم‌ و فعالیت‌ و پشتکار خود به‌ رفع‌ وابستگیها قیام‌ کنید    .

و بدانید که‌ نژاد آریا و عرب‌ از نژاد اروپا و امریکا و شوروی‌ کم‌ ندارد و اگر خودی خود را بیابد و یأس‌ را از خود دور کند و چشمداشت‌ به‌ غیر خود نداشته‌ باشد،در درازمدت‌ قدرت‌ همه‌ کار و ساختن‌ همه‌ چیز را دارد. و آنچه‌ انسانهای‌ شبیه‌به‌ اینان‌ به‌ آن‌ رسیده‌اند شما هم‌ خواهید رسید به‌ شرط‌ اتکال‌ به‌ خداوند تعالی‌ و اتکا به‌ نفس‌، و قطع‌ وابستگی‌ به‌ دیگران‌ و تحمل‌ سختیها برای‌ رسیدن‌ به‌ زندگی‌ شرافتمندانه‌ و خارج‌ شدن‌ از تحت‌ سلطة‌ اجانب‌.

و بر دولتها و دست‌ اندرکاران‌ است‌ چه‌ در نسل‌ حاضر و چه‌ در نسلهای‌ آینده‌ که‌ از متخصصین‌ خود قدردانی‌ کنند و آنان‌ را با کمکهای‌ مادی‌ و معنوی‌ تشویق‌ به‌ کار نمایند و از ورود کالاهای‌ مصرف‌ساز و خانه‌ برانداز جلوگیری‌ نمایند و به‌ آنچه‌ دارند بسازند تا خود همه‌ چیز بسازند.

و از جوانان‌، دختران‌ و پسران‌، می‌خواهم‌ که‌ استقلال‌ و آزادی‌ و ارزشهای‌ انسانی‌ را، ولو با تحمل‌ زحمت‌ و رنج‌، فدای‌ تجملات‌ و عشرتها و بی‌ بند و باریها و حضور در مراکز فحشا که‌ از طرف‌ غرب‌ و عمال‌ بی‌وطن‌ به‌ شما عرضه‌ می‌شود نکنند؛ که‌ آنان‌ چنانچه‌ تجربه‌ نشان‌ داده‌ جز تباهی‌ شما و اغفالتان‌ از سرنوشت‌ کشورتان‌ و چاپیدن‌ ذخائر شما و به‌ بند استعمار و ننگ‌ وابستگی‌ کشیدنتان‌ و مصرفی‌ نمودن‌ ملت‌ و کشورتان‌ به‌ چیز دیگر فکر نمی‌کنند؛ و می‌خواهند با این‌ وسایل‌ و امثال‌ آن‌ شما را عقب‌مانده‌، و به‌ اصطلاح‌ آنان‌ «نیمه‌ وحشی‌» نگه‌ دارند.

و

 از توطئه‌های‌ بزرگ‌ آنان‌، چنانچه‌ اشاره‌ شد و کراراً تذکر داده‌ام‌، به‌ دست‌ گرفتن‌ مراکز تعلیم‌ و تربیت‌ خصوصاً دانشگاهها است‌ که‌ مقدرات‌ کشورها در دست‌ محصولات‌ آنها است‌. روش‌ آنان‌ با روحانیون‌ و مدارس‌ علوم‌ اسلامی‌ فرق‌ دارد با روشی‌ که‌ در دانشگاهها و دبیرستانها دارند. نقشة‌ آنان‌ برداشتن‌ روحانیون‌ از سر راه‌ و منزوی‌ کردن‌ آنان‌ است‌؛ یا با سرکوبی‌ و خشونت‌ و هتاکی‌ که‌ در زمان‌ رضاخان‌ عمل‌ شد ولی‌ نتیجة‌ معکوس‌ گرفته‌ شد؛ یا با تبلیغات‌ و تهمتها و نقشه‌های‌ شیطانی‌ برای‌ جدا کردن‌ قشر تحصیلکرده‌ و به‌ اصطلاح‌ روشنفکر که‌ این‌ هم‌ در زمان‌ رضاخان‌ عمل‌ می‌شد و در ردیف‌ فشار و سرکوبی‌ بود؛ و در زمان‌ محمدرضا ادامه‌ یافت‌ بدون‌ خشونت‌ ولی‌ موذیانه‌.

و اما در دانشگاه‌ نقشه‌ آن‌ است‌ که‌ جوانان‌ را از فرهنگ‌ و ادب‌ و ارزشهای‌ خودی‌ منحرف‌ کنند و به‌ سوی‌ شرق‌ یا غرب‌ بکشانند و دولتمردان‌ را از بین‌ اینان‌ انتخاب‌ و بر سرنوشت‌ کشورها حکومت‌ دهند تا به‌ دست‌ آنها هرچه‌ می‌خواهند انجام‌ دهند. اینان‌ کشور را به‌ غارتزدگی‌ و غربزدگی‌ بکشانند و قشر روحانی‌ با انزوا و منفوریت‌ و شکست‌ قادر بر جلوگیری‌ نباشد. و این‌ بهترین‌ راه‌ است‌ برای‌ عقب‌ نگهداشتن‌ و غارت‌ کردن‌ کشورهای‌ تحت‌ سلطه‌، زیرا برای‌ ابرقدرتها بی‌زحمت‌ و بی‌خرج‌ و در جوامع‌ ملی‌ بی‌سر و صدا، هر چه‌ هست‌ به‌ جیب‌ آنان‌ می‌ریزد.

پس‌ اکنون‌ که‌ دانشگاهها و دانشسراها در دست‌ اصلاح‌ و پاکسازی‌ است‌، بر همة‌ ما لازم‌ است‌ با متصدیان‌ کمک‌ کنیم‌ و برای‌ همیشه‌ نگذاریم‌ دانشگاهها به‌ انحراف‌ کشیده‌ شود؛ و هر جا انحرافی‌ به‌ چشم‌ خورد با اقدام‌ سریع‌ به‌ رفع‌ آن‌ کوشیم‌. و این‌ امر حیاتی‌ باید در مرحلة‌ اول‌ با دست‌ پرتوان‌ خود جوانان‌ دانشگاهها و دانشسراها انجام‌ گیرد که‌ نجات‌ دانشگاه‌ از انحراف‌، نجات‌ کشور و ملت‌ است‌.

و اینجانب‌ به‌ همة‌ نوجوانان‌ و جوانان‌ در مرحلة‌ اول‌، و پدران‌ و مادران‌ و دوستان‌ آنها در مرحلة‌ دوم‌، و به‌ دولتمردان‌ و روشنفکران‌ دلسوز برای‌ کشور در مرحلة‌ بعد وصیت‌ می‌کنم‌ که‌ در این‌ امر مهم‌ که‌ کشورتان‌ را از آسیب‌ نگه‌ می‌دارد، با جان‌ و دل‌ کوشش‌ کنید و دانشگاهها را به‌ نسل‌ بعد بسپرید. و به‌ همة‌ نسلهای‌ مسلسل‌ توصیه‌ می‌کنم‌ که‌ برای‌ نجات‌ خود و کشور عزیز و اسلامِآدم‌ ساز، دانشگاهها را از انحراف‌ و غرب‌ و شرقزدگی‌ حفظ‌ و پاسداری‌ کنید و با این‌ عمل‌ انسانی‌ ـ اسلامی‌ خود دست‌ قدرتهای‌ بزرگ‌ را از کشور قطع‌ و آنان‌ را ناامید نمایید. خدایتان‌ پشتیبان‌ و نگهدار باد.

ز

 از مهمات‌ امور، تعهد وکلای‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ است‌. ما دیدیم‌ که‌ اسلام‌ و کشور ایران‌ چه‌ صدمات‌ بسیار غم‌انگیزی‌ از مجلس‌ شورای‌ غیرصالح‌ و منحرف‌، از بعد از مشروطه‌ تا عصر رژیم‌ جنایتکار پهلوی‌ و از هر زمان‌ بدتر و خطرناکتر در این‌ رژیم‌ تحمیلی‌ فاسد خورد؛ و چه‌ مصیبتها و خسارتهای‌ جانفرسا از این‌ جنایتکاران‌ بی‌ارزش‌ و نوکرمآب‌ به‌ کشور و ملت‌ وارد شد. در این‌ پنجاه‌ سال‌ یک‌ اکثریت‌ قلابی‌ منحرف‌ در مقابل‌ یک‌ اقلیت‌ مظلوم‌ موجب‌ شد که‌ هرچه‌ انگلستان‌ و شوروی‌ و اخیراً امریکا خواستند، با دست‌ همین‌ منحرفانِ از خدا بیخبر انجام‌ دهند و کشور را به‌ تباهی‌ و نیستی‌ کشانند. از بعد از مشروطه‌، هیچ‌ گاه‌ تقریباً به‌ مواد مهم‌ قانون‌ اساسی‌ عمل‌ نشد ـ قبل‌ از رضاخان‌ با تصدی‌ غربزدگان‌ و مشتی‌ خان‌ و زمینخواران‌؛ و در زمان‌ رژیم‌ پهلوی‌ به‌ دست‌ آن‌ رژیم‌ سفاک‌ و وابستگان‌ و حلقه‌ به‌ گوشان‌ آن‌.

اکنون‌ که‌ با عنایت‌ پروردگار و همت‌ ملت‌ عظیم‌الشأن‌ سرنوشت‌ کشور به‌ دست‌ مردم‌ افتاد و وکلا از خود مردم‌ و با انتخاب‌ خودشان‌، بدون‌ دخالت‌ دولت‌ و خانهای‌ ولایات‌ به‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ راه‌ یافتند، و امید است‌ که‌ با تعهد آنان‌ به‌ اسلام‌ و مصالح‌ کشور جلوگیری‌ از هر انحراف‌ بشود. وصیت‌ اینجانب‌ به‌ ملت‌ در حال‌ و آتیه‌ آن‌ است‌ که‌ با ارادة‌ مصمم‌ خود و تعهد خود به‌ احکام‌ اسلام‌ و مصالح‌ کشور در هر دوره‌ از انتخابات‌ وکلای‌ دارای‌ تعهد به‌ اسلام‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ که‌ غالباً بین‌ متوسطین‌ جامعه‌ و محرومین‌ می‌باشند و غیر منحرف‌ از صراط‌ مستقیم‌ ـ به‌ سوی‌ غرب‌ یا شرق‌ ـ و بدون‌ گرایش‌ به‌ مکتبهای‌ انحرافی‌ و اشخاص‌ تحصیلکرده‌ و مطلع‌ بر مسائل‌ روز و سیاستهای‌ اسلامی‌، به‌ مجلس‌ بفرستند.

و به‌ جامعة‌ محترم‌ روحانیت‌ خصوصاً مراجع‌ معظم‌، وصیت‌ می‌کنم‌ که‌ خود را از مسائل‌ جامعه‌ خصوصاً مثل‌ انتخاب‌ رئیس‌ جمهور و وکلای‌ مجلس‌، کنار نکشند و بی‌تفاوت‌ نباشند. همه‌ دیدید و نسل‌ آتیه‌ خواهد شنید که‌ دست‌ سیاست‌بازان‌ پیرو شرق‌ و غرب‌، روحانیون‌ را که‌ اساس‌ مشروطیت‌ را با زحمات‌ و رنجها بنیان‌ گذاشتند از صحنه‌ خارج‌ کردند و روحانیون‌ نیز بازی‌ سیاست‌بازان‌ را خورده‌ و دخالت‌ در امور کشور و مسلمین‌ را خارج‌ از مقام‌ خود انگاشتند و صحنه‌ را به‌ دست‌ غربزدگان‌ سپردند؛ و به‌ سر مشروطیت‌ و قانون‌ اساسی‌ و کشور و اسلام‌ آن‌ آوردند که‌ جبرانش‌ احتیاج‌ به‌ زمان‌ طولانی‌ دارد.

اکنون‌ که‌ بحمدالله تعالی‌ موانع‌ رفع‌ گردیده‌ و فضای‌ آزاد برای‌ دخالت‌ همة‌ طبقات‌ پیش‌ آمده‌ است‌، هیچ‌ عذری‌ باقی‌ نمانده‌ و از گناهان‌ بزرگ‌ نابخشودنی‌، مسامحه‌ در امر مسلمین‌ است‌. هرکس‌ به‌ مقدار توانش‌ و حیطة‌ نفوذش‌ لازم‌ است‌ در خدمت‌ اسلام‌ و میهن‌ باشد؛ و با جدیت‌ از نفوذ وابستگان‌ به‌ دو قطب‌ استعمارگر و غرب‌ یا شرقزدگان‌ و منحرفان‌ از مکتب‌ بزرگ‌ اسلام‌ جلوگیری‌ نمایند، و بدانند که‌ مخالفین‌ اسلام‌ و کشورهای‌ اسلامی‌ که‌ همان‌ ابرقدرتان‌ چپاولگر بین‌ المللی‌ هستند، با تدریج‌ و ظرافت‌ در کشور ما و کشورهای‌ اسلامی‌ دیگر رخنه‌، و با دست‌ افراد خودِ ملتها، کشورها را به‌ دام‌ استثمار می‌کشانند. باید با هوشیاری‌ مراقب‌ باشید و با احساس‌ اولین‌ قدمِ نفوذی‌ به‌ مقابله‌ برخیزید و به‌ آنان‌ مهلت‌ ندهید. خدایتان‌ یار و نگهدار باشد.

و از نمایندگان‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ در این‌ عصر و عصرهای‌ آینده‌ می‌خواهم‌ که‌ اگر خدای‌ نخواسته‌ عناصر منحرفی‌ با دسیسه‌ و بازی‌ سیاسی‌ وکالت‌ خود را به‌ مردم‌ تحمیل‌ نمودند، مجلس‌ اعتبارنامة‌ آنان‌ را رد کنند و نگذارند حتی‌ یک‌ عنصر خرابکار وابسته‌ به‌ مجلس‌ راه‌ یابد.

و به‌ اقلیتهای‌ مذهبی‌ رسمی‌ وصیت‌ می‌کنم‌ که‌ از دوره‌های‌ رژیم‌ پهلوی‌ عبرت‌ بگیرند و وکلای‌ خود را از اشخاص‌ متعهد به‌ مذهب‌ خود و جمهوری‌ اسلامی‌ و غیروابسته‌ به‌ قدرتهای‌ جهانخوار و بدون‌ گرایش‌ به‌ مکتبهای‌ الحادی‌ و انحرافی‌ و التقاطی‌ انتخاب‌ نمایند.

و از همة‌ نمایندگان‌ خواستارم‌ که‌ با کمال‌ حسن‌ نیت‌ و برادری‌ با هم‌ مجلسان‌ خود رفتار، و همه‌ کوشا باشند که‌ قوانین‌ خدای‌ نخواسته‌ از اسلام‌ منحرف‌ نباشد و همه‌ به‌ اسلام‌ و احکام‌ آسمانی‌ آن‌ وفادار باشید تا به‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ نایل‌ آیید.

و از شورای‌ محترم‌ نگهبان‌ می‌خواهم‌ و توصیه‌ می‌کنم‌، چه‌ در نسل‌ حاضر و چه‌ در نسلهای‌ آینده‌، که‌ با کمال‌ دقت‌ و قدرت‌ وظایف‌ اسلامی‌ و ملی‌ خود را ایفا و تحت‌ تأثیر هیچ‌ قدرتی‌ واقع‌ نشوند و از قوانین‌ مخالف‌ با شرع‌ مطهر و قانون‌ اساسی‌ بدون‌ هیچ‌ ملاحظه‌ جلوگیری‌ نمایند و با ملاحظة‌ ضرورات‌ کشور که‌ گاهی‌ با احکام‌ ثانویه‌ و گاهی‌ به‌ ولایت‌ فقیه‌ باید اجرا شود توجه‌ نمایند.

و وصیت‌ من‌ به‌ ملت‌ شریف‌ آن‌ است‌ که‌ در تمام‌ انتخابات‌، چه‌ انتخاب‌ رئیس‌ جمهور و چه‌ نمایندگان‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ و چه‌ انتخاب‌ خبرگان‌ برای‌ تعیین‌ شورای‌ رهبری‌ یا رهبر، در صحنه‌ باشند و اشخاصی‌ که‌ انتخاب‌ می‌کنند روی‌ ضوابطی‌ باشد که‌ اعتبار می‌شود مثلاً در انتخاب‌ خبرگان‌ برای‌ تعیین‌ شورای‌ رهبری‌ یا رهبر، توجه‌ کنند که‌ اگر مسامحه‌ نمایند و خبرگان‌ را روی‌ موازین‌ شرعیه‌ و قانون‌ انتخاب‌ نکنند، چه‌ بسا که‌ خساراتی‌ به‌ اسلام‌ و کشور وارد شود که‌ جبران‌پذیر نباشد. و در این‌ صورت‌ همه‌ در پیشگاه‌ خداوند متعال‌ مسئول‌ می‌باشند.

از این‌ قرار، عدم‌ دخالت‌ ملت‌ از مراجع‌ و علمای‌ بزرگ‌ تا طبقة‌ بازاری‌ و کشاورز و کارگر و کارمند، همه‌ و همه‌ مسئول‌ سرنوشت‌ کشور و اسلام‌ می‌باشند؛ چه‌ در نسل‌ حاضر و چه‌ در نسلهای‌ آتیه‌؛ و چه‌ بسا که‌ در بعض‌ مقاطع‌، عدم‌ حضور و مسامحه‌، گناهی‌ باشد که‌ در رأس‌ گناهان‌ کبیره‌ است‌. پس‌ علاج‌ واقعه‌ را قبل‌ از وقوع‌ باید کرد، و ال کار از دست‌ همه‌ خارج‌ خواهد شد. و این‌ حقیقتی‌ است‌ که‌ بعد از مشروطه‌ لمس‌ نموده‌اید و نموده‌ایم‌. چه‌ هیچ‌ علاجی‌ بالاتر و والاتر از آن‌ نیست‌ که‌ ملت‌ در سرتاسر کشور در کارهایی‌ که‌ محول‌ به‌ اوست‌ برطبق‌ ضوابط‌ اسلامی‌ و قانون‌ اساسی‌ انجام‌ دهد؛ و در تعیین‌ رئیس‌ جمهور و وکلای‌ مجلس‌ با طبقة‌ تحصیلکردة‌ متعهد و روشنفکر با اطلاع‌ از مجاری‌ امور و غیروابسته‌ به‌ کشورهای‌ قدرتمند استثمارگر و اشتهار به‌ تقوا و تعهد به‌ اسلام‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ مشورت‌ کرده‌، و با علما و روحانیون‌ با تقوا و متعهد به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ نیز مشورت‌ نموده‌؛ و توجه‌ داشته‌ باشند رئیس‌ جمهور و وکلای‌ مجلس‌ از طبقه‌ای‌ باشند؛ که‌ محرومیت‌ و مظلومیت‌ مستضعفان‌ و محرومان‌ جامعه‌ را لمس‌ نموده‌ و در فکر رفاه‌ آنان‌ باشند، نه‌ از سرمایه‌داران‌ و زمینخواران‌ و صدرنشینان‌ مرفه‌ و غرق‌ در لذات‌ و شهوات‌ که‌ تلخی‌ محرومیت‌ و رنج‌ گرسنگان‌ و پابرهنگان‌ را نمی‌توانند بفهمند.

و باید بدانیم‌ که‌ اگر رئیس‌ جمهور و نمایندگان‌ مجلس‌، شایسته‌ و متعهد به‌ اسلام‌ و دلسوز برای‌ کشور و ملت‌ باشند، بسیاری‌ از مشکلات‌ پیش‌ نمی‌آید؛ و مشکلاتی‌ اگر باشد رفع‌ می‌شود. و همین‌ معنی‌ در انتخاب‌ خبرگان‌ برای‌ تعیین‌ شورای‌ رهبری‌ یا رهبر با ویژگی‌ خاص‌ باید در نظر گرفته‌ شود؛ که‌ اگر خبرگان‌ که‌ با انتخاب‌ ملت‌ تعیین‌ می‌شوند از روی‌ کمال‌ دقت‌ و با مشورت‌ با مراجع‌ عظام‌ هر عصر و علمای‌ بزرگ‌ سرتاسر کشور و متدینین‌ و دانشمندان‌ متعهد، به‌ مجلس‌ خبرگان‌ بروند، بسیاری‌ از مهمات‌ و مشکلات‌ به‌ واسطة‌ تعیین‌ شایسته‌ترین‌ و متعهدترین‌ شخصیتها برای‌ رهبری‌ یا شورای‌ رهبری‌ پیش‌ نخواهد آمد، یا با شایستگی‌ رفع‌ خواهد شد. و با نظر به‌ اصل‌ یکصد و نهم‌ و یکصد و دهم‌ قانون‌ اساسی‌، وظیفة‌ سنگین‌ ملت‌ در تعیین‌ خبرگان‌ و نمایندگان‌ در تعیین‌ رهبر یا شورای‌ رهبری‌ روشن‌ خواهد شد، که‌ اندک‌ مسامحه‌ در انتخاب‌، چه‌ آسیبی‌ به‌ اسلام‌ و کشور و جمهوری‌ اسلامی‌ وارد خواهد کرد که‌ احتمال‌ آن‌، که‌ در سطح‌ بالای‌ از اهمیت‌ است‌ برای‌ آنان‌ تکلیف‌ الهی‌ ایجاد می‌کند.

و وصیت‌ اینجانب‌ به‌ رهبر و شورای‌ رهبری‌ در این‌ عصر که‌ عصر تهاجم‌ ابرقدرتها و وابستگان‌ به‌ آنان‌ در داخل‌ و خارج‌ کشور به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و در حقیقت‌ به‌ اسلام‌ است‌ در پوشش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و در عصرهای‌ آینده‌، آن‌ است‌ که‌ خود را وقف‌ در خدمت‌ به‌ اسلام‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ و محرومان‌ و مستضعفان‌ بنمایند؛ و گمان‌ ننمایند که‌ رهبری‌ فی‌نفسه‌ برای‌ آنان‌ تحفه‌ای‌ است‌ و مقام‌ والایی‌، بلکه‌ وظیفة‌ سنگین‌ و خطرناکی‌ است‌ که‌ لغزش‌ در آن‌ اگر خدای‌ نخواسته‌ با هوای‌ نفس‌ باشد، ننگ‌ ابدی‌ در این‌ دنیا و آتش‌ غضب‌ خدای‌ قهار در جهان‌ دیگر در پی‌ دارد.

از خداوند منان‌ هادی‌ با تضرع‌ و ابتهال‌ می‌خواهم‌ که‌ ما و شما را از این‌ امتحان‌ خطرناک‌ با روی‌ سفید در حضرت‌ خود بپذیرد و نجات‌ دهد و این‌ خطر قدری‌ خفیفتر برای‌ رؤسای‌ جمهور حال‌ و آینده‌ و دولتها و دست‌اندرکاران‌، به‌ حسب‌ درجات‌ در مسئولیتها نیز هست‌ که‌ باید خدای‌ متعال‌ را حاضر و ناظر و خود را در محضر مبارک‌ او بدانند. خداوند متعال‌ راهگشای‌ آنان‌ باشد.

ادامه دارد...ان شاءالله 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90/4/22ساعــت 6:42 عصر تــوسط مکتب ماندگار | نظر
<      1   2   3   4      >
سفارش تبلیغ
صبا ویژن