سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 28

این پُستو برای اونایی گذاشتم که اخلاقشون مثل منه و از داستان دنباله دار زیاد خوششون نمی آد.

در ادامه بیان خاطرات حاج احمد خمینی مصاحبه گر اینچنین سوال می کند:

-لطفا بیشتر در مورد برخورد متحجران با امام توضیح دهید.

من با برخی از دوستانم که گمان می کنند بیان صریح مظلومیتها و رنجها و درد های امام در حوزه قم و نجف، سبب شکستن ابهت و عظمت شخصیت امام در باور مشتاقانش می شود، سخت مخالفم.

بیان مظلومیت های امام، نه از آن روست که فرزند امامم، و شاهد صحنه های رنج آور گذشته، و نه بدان دلیل که قصد مرثیه سرایی داشته باشم و دل شیفتگان آن عزیز راحل را به درد آورم، نه، مسئله، مسئله تکلیف و ادای وظیفه است. این رسالت همه کسانی است که در کوران حوادث قبل از انقلاب و در متن حوادث حضور داشته اند. باید به مردم عزیزی که در راه امام شان از همه چیز خود گذشته و فرزندان و عزیزانشان را تقدیم کرده اند. صریح وبی پرده وقایع تلخ گذشته را بگوییم تا دشمنان و دوستان را بشناسند و خطراتی را که متوجه راه خونبار شهیدانشان است، به روشنی دریابند.

مردم ما و نسل های آینده باید بدانند که پیروزی انقلابشان یکباره و بی مقدمه در بیست و دو بهمن سال 57 اتفاق نیفتاد. هرگز چنین نبود که امام در سال 41 و 42 قیامی کرده باشد و ظرف چند روز، مسئله تمام شده و شکست خورده باشد و دوباره در سال 57 فرصتی پیش آمده باشد و به پیروزی رسیده باشیم. پیروزی سیاسی انقلاب در 22 بهمن، مترتب بر پیروزی هایی بود که در میدان های سخت مبارزه طولانی با متحجران و مقدس نماهای احمق و دین به دنیا فروشان، به دست آمده بود. انقلابی به مراتب دشوارتر از انقلاب سیاسی لازم بود تا طلسم های تحجر شکسته شود، برداشتهای انحرافی که تا عمق حوزه های دینی رسوخ کرده بود، زدوده شود و غبار قرنها هجوم بیگانگان و پیرایه های دروغین، از دامن اسلام راستین شسته شود و زلال اندیشه های اسلام ناب محمدی (ص) به نسل تشنه و خسته معاصر برسد.

صفحه صفحه دوران سخت و  رنج آوری که امام طی کرد تا موفق به چنان انقلاب فرهنگی ای شد مشحون از تلخی ها و مرارتها و تهمتها و کارشکنی هاست که متاسفانه همچنان این صفحات تا به امروز ناخوانده و ناشناخته مانده است.

راهی بس دشوار و طولانی با هزاران هزار مشکل و سختی سپری شد تا امام توانست پرچم سرخ مبارزه وقیام را در کوران حوادث حفظ کند و بر پهنه ایران اسلامی در صحنه های شکوهمند دهه مبارک فجر و 22 بهمن به اهتزاز در آورد ایستادن و مقاومت کردن در برابر زورگویان و قلداران و ستمگرانی چون رژیم شاه قابل مقایسه با میدان مبارزه با دهها جریان که به نام دین و اسلام به مخالفت با تفکر اسلام واقعی برخاسته بودند، نیست، در آن میدان حداکثر حبس و شکنجه و تبعید بود و خونی که می بایست تقدیم  راه آزادی کنی اما در این میدان از آبرو مایه گذاشتن خون دل خوردن و برای رضای خدا صبر و سکوت کردن می خواست تا در مقابل سیل تهمتها و زخم زبانها به ایستی تا موفق شوی جمود و رکود و قشری نگری را در هم بشکنی و بار دیگر حوزه های علمیه را کانون جوشش اسلام راستین و بی پیرایه کنی و دوباره روحانیت متعهد را همچون همیشه تاریخ پرچمدار قیام و انقلاب اسلامی سازی .

اینها حماسه سرایی و شعار نیست، واقعیتهایی است که تصدیق آن نیاز به شناخت چگونگی گذر امام از را پر فراز و نشیب و طولانی و صعب العبور انقلاب دارد این چنین نبود که امام بی مقدمه در سال 42 قیامی کرده و بر ضد ظلم فریادی کشیده و با کشته شدن یارانش و سرکوبی نهضتش در تبعید به دنبال درس و کار و زندگی و مرجعیت رفته و دوباره پانزده سال بعد به ایران برگشته و تشکیل حکومت داده باشد.

امام می فرمودند:

یکی از مسایلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نا فهم و ساده لوحان بی سواد عده ای کمر همت بستند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتند. اوضاع مثل امروز نبود هرکس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشار و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت.

امام در یکی از سخنرانی هایشان نوع تفکر حاکم بر حوزه ها و جامعه آن زمان را چنین بازگو می کنند:

آنچنان تبلیغ کرده بودند که اوایلی که من همان سال اول، دومی که آمده قم، در قم وضع جوری بود که یکی از روحانیون... آنجا مورد طعن مردم بود می گفتند در منزلش روزنامه پیدا می شود!روزنامه پیدا شدن در منزل یک روحانی را نقص می دانستند فلان آخوند سیاسی است!به اوطعن می زدند تبلیغات همچو بود که یک آخوندی اگر چنانچه می خواست در این امور دخالت کند می ترسید از مردم، مطعون می شد، کنار گذاشته می شد.

امام می فرمود:

وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت، این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار اسباب این می شود که زیر چکمه اسراییل به دست همین بهایی ها، این مملکت ما، این نوامیس ما پایمال بشود. وای بر ما ...امروز سکوت همراهی با دستگاه جبار است. آقا!به هوش بیایید، نجف را بیدار کنید، اعتراض کنید ...اگر اعتراض نکردید، ماتکلیف نداریم؟ما باز به حال این ملت بنشیم و نگاه کنیم هرچه بر سر ملت می آید؟ همان برویم حرم حضرت امیر و یک دعایی بکنیم؟همین مقدار کافی است برای ما؟ یا مایی که داریم در پناه اسلام وبا بودجه اسلام ...زندگی می کنیم، برای اسلام یک قدم برنداریم؟ تز اسلام است؟ شمادر صورتی خلفای اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان بیاید... منطق «حاکم خمین» را نداشته باشید که می گفت باید معاصی را رواج داد تا امام زمان(عج) بیاید... اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید.  شما در جامعه هیبت و شوکت دارید. ملت اسلام به شما احترام می گذارند و برای شما کرامت قایل اند، این مهابت وعزتی که در جامعه دارید، برای این است که از شما انتظار می رود که در برابر ظلمه، به حق قیام کنید. حق ستمدیدگان را از ظالم بگیرید. به شما امیدوارند که قیام نمایید و از تعدی ظلمه جلوگیری کنید. شما مقام پیدا کردید، لیکن وقتی به مقام رسیدید، حق آن را ادا نکردید. شما از مقام خود استفاده نکرده و کاری انجام نمی دهید و آن کسی را هم که به وظیفه خود عمل می کند، کمک نمی نمایید. همت و دلخوشی شما به این است که ظالم پشتیبان شما باشد، برای شما احترام قایل شود، مثلا «ایها الشیخ الکبیر» بگوید!دیگر کاری ندارید بر سر ملت چه می آید و دولت چه می کند.

امام می فرمودند:

زمان و مکان، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است، به ظاهر ممکن است حکمی جدید پیدا کند.

می دانیم که حضرت آیت الله قدیری از دوستان خوب امام بودند که در نجف با امام بودند و با ایشان به قم آمدند. قضیه نامه ایشان را می دانید. امام در آن نامه می نویسد:

ماباید سعی کنیم تا حصار های جها و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام محمدی(ص) برسیم. و امروز غریبترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی های آن شوم.

حضرت امام قربانی این راه بودند. خدا بوسیله مردم اورا به جایی رساند که آنان که تا دیروز اگر فرزند ایشان از کوزه آب می خورد، می گفتند:«نجس است بروید کوزه را آب بکشید». دیگر نتوانستند حرف بزنند. هنگام مبارزه ای عده ای گفتند: «امام انگلیسی است». عده ای گفتند: «امام آمریکایی است». عده ای در نجف گفتند:« امام تارک الصلوه است». والله می گفتند: «امام روزه نمی گیرد زردچوبه به صورتش می مالد که بگوید روزه می گیرم». هر موضعی که امام گرفتند، عده ای با آن مخالفت کردند. امام با شاه مخالف بود، مبارزه کرد، تبعید شد، عده ای گفتند: «مگر می شود با شاه شیعه مبارزه کرد؟». خوب اگر این جهل نیست، پس جهل چیست؟همان ها که جهل و خرافه چشمشان را بسته بود، نسبت تارک الصلوه بودن، روزه نگرفتن، دروغ گفتن و... را به امام دادند. این سخن درد مندانه امام را بنگرید که فرمودند:

در پانزده خرداد 42 تنها مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود، که اگر تنها این بود مقابله را آسان می نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود، که هزار با بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می سوخت و می درید.

  تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند وسیله اش را آماده کرد. علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهر آگینی که به طرف اسلام شلیک می شد آماده کردند و به ملخ عشق آمدند.

  اشکال اساسی آنان به امام این بود که دخالت در سیاست و قیام سبب تعطیلی درس و بحث آقایان شده است. حتی بعضی از هیئت ها بعد از وقایع پانزده خرداد بی شرمانه امام را مورد حمله قرار  می دادند که قیامش حرمت مراجع را شکسته است! زیرا فریادش منجربه دستگیری او شد و به این ترتیب مرجع گیری باب شد.

  آنان مانند مقدس نما های احمقی بودند که رفتار و گفتارشان متدینان نا آگاه را به بی راهه کشاند و از متن اجتماع و مسئولیت به کنج عزلت وبی تفاوتی راند و در نتیجه مقام و موقعیت روحانیت که همواره پیشاپیش ملت ها پرچمدار مبارزه بودند در جامعه تضعیف شد.اعمال و تفکر جامد آنها باعث غربت دین خدا و سوق خیل جوانان معصوم مسلمان به سمت افکار و مکتب هابی انحرافی شد.

   توصیف مظلومیت ها و رنج هایی که امام نه از ناحیه بیگانگان که از مقدسان بی درد  و بی مسئولیت درون حوزه هامتحمل شد، در یک مقاله و کتاب و نوشته نمی گنجد شاید برای مردم عزیزمان که شاهد صبر و شکیبایی امامشان درسهمگین ترین حوادث پس از پیروزی بوده اند این جمله امام در این زمینه گویا ترین باشد که در لحظه ترک نجف فرمودند:

من در اینجا با حرم مطهر مانوس بودم اما خدا می داند من در این مدت من از دست اهل اینجا چه کشیدم.

برای امام که هرگز حاضر نشد دفاع از کیان اسلام را با همه سختی هایش با نشستن در منزل و درس و بحث وسلام وصلوات عوض کند تحمل فشار های رژیم شاه و شنیدن اخبار شهادت و تبعید و شکنجه یارانش و تحمل فشار چکمه پوشان بعثی بغداد در نجف بسیار آسانتر از تحمل زخم زبان ها و تهمت ها و توطئه چینی های مدعیان فقه و اسلام و دین و روحانیت بود امام در نجف از یک سو مسئولیت ادامه قیام را بر دوش داشت و می بایست در مقابل آمریکا و رژِم شاه که می کوشیدند تا آثار نهضت پانزده خرداد را به هر وسیله ای محو و نابود کنند، بایستد و نگذارد خون شهیدانی که در آن روز مظلومانه  در خیابان هاو کوچه های قم و تهران و دیگر شهرهای ایران بر زمین ریخته شد هدر رود و این امر مستلزم برقراری رابطه مستمر با ایران بود و ارتباط با ایران با وجود ساواک جهنمی شاه و همکاری آن با ماموران عراق که سخت مراقب اوضاع بیت امام در نجف بودند بسیار دشوار می نمود به ویژه که یاران امام نیز در حبس و یا در تبعید و تحت کنترل بودند با این همه امام وظیفه خود می دانستند به خانواده های شهدا رسیدگی کنند و عناصر مومن به انقلاب را در داخل و خارج کشور به هم مرتبط کنند و با تبدل اطلاعات و اخبار مربوط به نهضت و تعقیب برنامه و بررسی وضعیت رژیم شاه تغذیه فکری انقلابیان را فراهم سازند.

   خانه کوچک امام در نجف کانون قیام بود و نقطه امید ملت و در عین حال مرکز تحمل فشارهای دو دستگاه جبار حکومت های دیکتاتوری شاه و رژیم عراق و همزمان نیز هدف تهاجم و بی حرمتی ها و زخم زبان های کسانی بود که قیام امام آرامش نکبت بار زندگیشان را بر هم زده بود .

   از همین قماش بودند کسانی که در مسیر بین محل درس امام و مرقد مطهر مولا علی (ع) می ایستادند که امام رد شود و آنان بی اعتنایی کنند تا به خیال خودشان زخمی زده باشند و قلب نورانی امام را به درد آورده باشند.

   زمانی که ایشان در نجف  به بحث ولایت فقیه رسیدند اعتراض مرتجعان نجف شروع شد عده ای تحریک کردند تا عده ای درس راترک کنند و متاسفانه موفق هم شدند خود امام فرمودند:

با شروع این بحث عده ای به درس نیامدند که تا آخر نیامدند.

   زیرا لابد معتقد بودند که باید شاه و صدام حکومت کنند نه امام و مجتهد جامع الشرایط، آنها می گفتند حکومت در شان فقیه نیست و دوستان صمیمی امام در نجف چه خون دل ها خوردند و درگیری ها شروع شد و امام را در سختی و تنگنا قرار دادند ولی اگر بنا بود امام با این حرفها کار خود را تعطیل کنند اصولا کارشان به نجف کشیده نمی شد زیرا در قم مبارزه با شاه و دستگاهش را  رها می کردند امام از این حرفها زیاد شنیده بودند از این رو وقتی دوستان قلیل و صبور و محکم وصمیمی و پابرجای امام طاقتشان طاق می شد و دشنام ها آنان را خسته می کرد نزد امام می آمدند تا جان تازه ای بگیرند امام می فرمودند:

شما کار خودتان را بکنید گوش به این حرفها ندهید شما مسئولید و باید به مسئولیتتان عمل کنید شما باید برای رهایی مسلمانان سختی و دشنام ها را به جان بخرید و دست از عمل صالح خود بر ندارید هرچه به شما بگویند و در هر مضیقه ای شما را قرار دهند به اندازه یک روز حضرت رسول(ص) سختی ندیده اید.

   دوستان اندکمان که عزمشان جبران کمی جمعیتشان را می کرد با ارادهای آهنین از حضور امام مرخص می شدند.

از کارهایی که مرتجعان نجف کردند ریختن کتاب حکومت اسلامی در چاههای نجف بود کتابهایی که ثابت می کرد که حکومت از آن رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- و ائمه طاهرین و علمای بزرگی است که شرایط جانشینی امامان بزرگمان را دارند. دوستانمان در نجف متوجه شدند عده ای می آیند منزل امام و در خواست کتاب می کنند و می گویند می خواهیم بفرستیم بصره و یا بغداد و یا شهر های بزرگ عراق و بعد در آن شهر ها خبری از کتاب مذکور نبود با تعقیب و مراقبت متوجه شدند که آنان کتابها را در شط فرات می ریزند آن افراد هنوز هم هستند.

   می بینید که امام در چه محیطی سیزده سال زندگی کردند و چون کوه استوار ماندند و بالاخره پیروز شدند.دردآورتر اینکه در اکثر محافل و مجالس علمی کوشش می شد که ثابت شود مجتهدان دارای چنین حقی نیستند. قسم به آنچه می پرستید و می پرستیم که بعد ها معلوم شد آنان از ساواک شاه پول می گرفتنه اند.به خدا قسم تمامی آنان از ایادی شاه بودند ولی دوستان امام این گروه اندک بالاخره بر گروه بسیار غیر متعهد به اسلام و ائمه اطهار پیروز شدند و توانستند کتابهایی را که با خون دل چاپ می کردند به کشور های عربی برسانند.چنان که دیدیم و شنیدیم در منزل خالد اسلامبولی مصری کتاب حکومت اسلامی امام  پیدا ده بود. در همان وقت دوستان امام که در حوزه علمیه قم بودند آن کتاب ها را با تمام توان چاپ و پخش کردند. حتی آقای اسدالله لاجوردی جزوات درس ها را در مغازه خود علنا می فروخت که بعدا دستگیر شد. آن کتاب ها به سرعت برق در سراسر حوزه های علمیه و محافل دینی و غیر دینی منتشر شد.مرحوم آیت الله ربانی شیرازی در نشر این کتاب زحمتها کشید که خداوند مقامش را متعالی گرداند.یاران امام در ایران با وجود شکنجه تبعید و زندان ومحدودیت چه نیکو رسالتشان را انجام دادند.بعد ها هم این کتاب تنظیم شد و به نظر امام رسید و به صورتی خلاصه شده به چاپ رسید.

   در دورانی که یاران امام به سختی هزینه های خرید نوار و دستگاه تکثیر و کاغذ برای چاپ و نشر بیانیه ها و کتاب های امام  را فراهخم می کردند و از جانشان مایه می گذاشتند تا خاطره قیام پانزده خرداد زنده بماند و انقلاب ادامه یابد و در دورانی که ادامه نهضت سخت نیازمند تقویت مالی بود بعضی از همتن ها که وصفشان رفت در ایران و نجف وجوه شرعی را می گرفتند و به کسانی می دادند که در غیاب امام صرف توطئه چینی بر ضد امام و انقلاب کنند.گرفتاری های امام تنها فشار های رژیم شاه و آمریکا نبود که گسستن حلقه های زنجیر اسارت بار 2500 سال رژیم ستم شاهی با رهبری صحیح و قیام دینی و مردمی و بذل جان ومال قابل علاج و چاره بود اما آنجا که به نام دین و فقاهت و زهد و تقدس گرایی به جنگ اسلام واقعی بر می خیزند چه باید کرد؟

   این ابراز نگرانی از من نیست تا عده ای جاهل و نا آگاه و دسته ای آگاهانه دستاویزی بیلیند و در مقابل خط م.ستقیم اسلام ناب که خط امام است بایستند بلکه این امام است که هشدارمان می دهد:

البته هنوز حوزه ها به هردو تفکر[اسلام ناب و اسلام آمریکایی]آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند.در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب می زنند.که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند.خطر تحجر گرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست.طلاب عزیز لحظه های از فکر این مار های خوش خط و خال کوتاهی نکنند اینها مروج اسلام آمریکایی اند و دشمنان رسول الله-صلی الله و علیه و آله وسلم-.

بهتر است برای شناسایی مشخصات طرفداران اسلام آمریکایی باز هم به کلام امام استناد کنم.     

   حضرت امام چهره جدید این جریان همیشگی تاریخ را اینچنین ترسیم می کنند.

طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است شکت خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاسی را نمی دادند پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگی چپی ها و سلنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان، تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه، ناکام شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه سر برآوردند. باز خدا رسوایشان ساخت. دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب، دین را از سیاست جدا می دانستند و سر بر آستانه در می ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان وتبعید کشیده اند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است.امروز م گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان-ارواحنا فداء- را مفید و راهگشا می دانستند.امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.راستی، اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت وشهیدان و اظهار طعن ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معمّمین یا غیر آن؟ بگذرم که حرف بسیار است.

 

 ما نباید بگذاریم متحجران و مقدس مآب ها زمام امور را در هیچ زمینه ای در دست بگیرند و برای این کار باید خیلی سرمایه گذاری کرددحضرت امام خود فرمودند:

 

مبارزه با متحجرین واپسگرا قربانی می خواهد و دعا کنید من اولین قربانی آن باشم.

   

مجموع قسمت اول،دوم و سوم

موید باشید

پا به پای آفتاب-جلد اول-چاپ پنجم پاییز86-موسسه نشر پنجره

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90/4/22ساعــت 6:49 عصر تــوسط مکتب ماندگار | نظر
سفارش تبلیغ
صبا ویژن