اشکال اساسی آنان به امام این بود که دخالت در سیاست و قیام سبب تعطیلی درس و بحث آقایان شده است. حتی بعضی از هیئت ها بعد از وقایع پانزده خرداد بی شرمانه امام را مورد حمله قرار می دادند که قیامش حرمت مراجع را شکسته است! زیرا فریادش منجربه دستگیری او شد و به این ترتیب مرجع گیری باب شد.
آنان مانند مقدس نما های احمقی بودند که رفتار و گفتارشان متدینان نا آگاه را به بی راهه کشاند و از متن اجتماع و مسئولیت به کنج عزلت وبی تفاوتی راند و در نتیجه مقام و موقعیت روحانیت که همواره پیشاپیش ملت ها پرچمدار مبارزه بودند در جامعه تضعیف شد.اعمال و تفکر جامد آنها باعث غربت دین خدا و سوق خیل جوانان معصوم مسلمان به سمت افکار و مکتب هابی انحرافی شد.
توصیف مظلومیت ها و رنج هایی که امام نه از ناحیه بیگانگان که از مقدسان بی درد و بی مسئولیت درون حوزه هامتحمل شد، در یک مقاله و کتاب و نوشته نمی گنجد شاید برای مردم عزیزمان که شاهد صبر و شکیبایی امامشان درسهمگین ترین حوادث پس از پیروزی بوده اند این جمله امام در این زمینه گویا ترین باشد که در لحظه ترک نجف فرمودند:
من در اینجا با حرم مطهر مانوس بودم اما خدا می داند من در این مدت من از دست اهل اینجا چه کشیدم.
برای امام که هرگز حاضر نشد دفاع از کیان اسلام را با همه سختی هایش با نشستن در منزل و درس و بحث وسلام وصلوات عوض کند تحمل فشار های رژیم شاه و شنیدن اخبار شهادت و تبعید و شکنجه یارانش و تحمل فشار چکمه پوشان بعثی بغداد در نجف بسیار آسانتر از تحمل زخم زبان ها و تهمت ها و توطئه چینی های مدعیان فقه و اسلام و دین و روحانیت بود امام در نجف از یک سو مسئولیت ادامه قیام را بر دوش داشت و می بایست در مقابل آمریکا و رژِم شاه که می کوشیدند تا آثار نهضت پانزده خرداد را به هر وسیله ای محو و نابود کنند، بایستد و نگذارد خون شهیدانی که در آن روز مظلومانه در خیابان هاو کوچه های قم و تهران و دیگر شهرهای ایران بر زمین ریخته شد هدر رود و این امر مستلزم برقراری رابطه مستمر با ایران بود و ارتباط با ایران با وجود ساواک جهنمی شاه و همکاری آن با ماموران عراق که سخت مراقب اوضاع بیت امام در نجف بودند بسیار دشوار می نمود به ویژه که یاران امام نیز در حبس و یا در تبعید و تحت کنترل بودند با این همه امام وظیفه خود می دانستند به خانواده های شهدا رسیدگی کنند و عناصر مومن به انقلاب را در داخل و خارج کشور به هم مرتبط کنند و با تبدل اطلاعات و اخبار مربوط به نهضت و تعقیب برنامه و بررسی وضعیت رژیم شاه تغذیه فکری انقلابیان را فراهم سازند.
خانه کوچک امام در نجف کانون قیام بود و نقطه امید ملت و در عین حال مرکز تحمل فشارهای دو دستگاه جبار حکومت های دیکتاتوری شاه و رژیم عراق و همزمان نیز هدف تهاجم و بی حرمتی ها و زخم زبان های کسانی بود که قیام امام آرامش نکبت بار زندگیشان را بر هم زده بود .
از همین قماش بودند کسانی که در مسیر بین محل درس امام و مرقد مطهر مولا علی (ع) می ایستادند که امام رد شود و آنان بی اعتنایی کنند تا به خیال خودشان زخمی زده باشند و قلب نورانی امام را به درد آورده باشند.
زمانی که ایشان در نجف به بحث ولایت فقیه رسیدند اعتراض مرتجعان نجف شروع شد عده ای تحریک کردند تا عده ا درس راترک کنند و متاسفانه موفق هم شدند خود امام فرمودند:
با شروع این بحث عده ای به درس نیامدند که تا آخر نیامدند.
زیرا لابد معتقد بودند که باید شاه و صدام حکومت کنند نه امام و مجتهد جامع الشرایط، آنها می گفتند حکومت در شان فقیه نیست و دوستان صمیمی امام در نجف چه خون دل ها خوردند و درگیری ها شروع شد و امام را در سختی و تنگنا قرار دادند ولی اگر بنا بود امام با این حرفها کار خود را تعطیل کنند اصولا کارشان به نجف کشیده نمی شد زیرا در قم مبارزه با شاه و دستگاهش را رها می کردند امام از این حرفها زیاد شنیده بودند از این رو وقتی دوستان قلیل و صبور و محکم وصمیمی و پابرجای امام طاقتشان طاق می شد و دشنام ها آنان را خسته می کرد نزد امام می آمدند تا جان تازه ای بگیرند امام می فرمودند:
شما کار خودتان را بکنید گوش به این حرفها ندهید شما مسئولید و باید به مسئولیتتان عمل کنید شما باید برای رهایی مسلمانان سختی و دشنام ها را به جان بخرید و دست از عمل صالح خود بر ندارید هرچه به شما بگویند و در هر مضیقه ای شما را قرار دهند به اندازه یک روز حضرت رسول(ص) سختی ندیده اید.
دوستان اندکمان که عزمشان جبران کمی جمعیتشان را می کرد با ارادهای آهنین از حضور امام مرخص می شدند.
از کارهایی که مرتجعان نجف کردند ریختن کتاب حکومت اسلامی در چاههای نجف بود کتابهایی که ثابت می کرد که حکومت از آن رسول خدا-صلی الله علیه و آله و سلم- و ائمه طاهرین و علمای بزرگی است که شرایط جانشینی امامان بزرگمان را دارند. دوستانمان در نجف متوجه شدند عده ای می آیند منزل امام و در خواست کتاب می کنند و می گویند می خواهیم بفرستیم بصره و یا بغداد و یا شهر های بزرگ عراق و بعد در آن شهر ها خبری از کتاب مذکور نبود با تعقیب و مراقبت متوجه شدند که آنان کتابها را در شط فرات می ریزند آن افراد هنوز هم هستند.
می بینید که امام در چه محیطی سیزده سال زندگی کردند و چون کوه استوار ماندند و بالاخره پیروز شدند.دردآورتر اینکه در اکثر محافل و مجالس علمی کوشش می شد که ثابت شود مجتهدان دارای چنین حقی نیستند. قسم به آنچه می پرستید و می پرستیم که بعد ها معلوم شد آنان از ساواک شاه پول می گرفتنه اند.به خدا قسم تمامی آنان از ایادی شاه بودند ولی دوستان امام این گروه اندک بالاخره بر گروه بسیار غیر متعهد به اسلام و ائمه اطهار پیروز شدند و توانستند کتابهایی را که با خون دل چاپ می کردند به کشور های عربی برسانند.چنان که دیدیم و شنیدیم در منزل خالد اسلامبولی مصری کتاب حکومت اسلامی امام پیدا ده بود. در همان وقت دوستان امام که در حوزه علمیه قم بودند آن کتاب ها را با تمام توان چاپ و پخش کردند. حتی آقای اسدالله لاجوردی جزوات درس ها را در مغازه خود علنا می فروخت که بعدا دستگیر شد. آن کتاب ها به سرعت برق در سراسر حوزه های علمیه و محافل دینی و غیر دینی منتشر شد.مرحوم آیت الله ربانی شیرازی در نشر این کتاب زحمتها کشید که خداوند مقامش را متعالی گرداند.یاران امام در ایران با وجود شکنجه تبعید و زندان ومحدودیت چه نیکو رسالتشان را انجام دادند.بعد ها هم این کتاب تنظیم شد و به نظر امام رسید و به صورتی خلاصه شده به چاپ رسید.
در دورانی که یاران امام ب سختی هزینه های خرید نوار و دستگاه تکثیر و کاغذ برای چاپ و نشر بیانیه ها و کتاب های امام را فراهخم می کردند و از جانشان مایه می گذاشتند تا خاطره قیام پانزده خرداد زنده بماند و انقلاب ادامه یابد و در دورانی که ادامه نهضت سخت نیازمند تقویت مالی بود بعضی از همتن ها که وصفشان رفت در ایران و نجف وجوه شرعی را می گرفتند و به کسانی می دادند که در غیاب امام صرف توطئه چینی بر ضد امام و انقلاب کنند.گرفتاری های امام تنها فشار های رژیم شاه و آمریکا نبود که گسستن حلقه های زنجیر اسارت بار 2500 سال رژیم ستم شاهی با رهبری صحیح و قیام دینی و مردمی و بذل جان ومال قابل علاج و چاره بود اما آنجا که به نام دین و فقاهت و زهد و تقدس گرایی به جنگ اسلام واقعی بر می خیزند چه باید کرد؟
این ابراز نگرانی از من نیست تا عده ای جاهل و نا آگاه و دسته ای آگاهانه دستاویزی بیلیند و در مقابل خط م.ستقیم اسلام ناب که خط امام است بایستند بلکه این امام است که هشدارمان می دهد:
البته هنوز حوزه ها به هردو تفکر[اسلام ناب و اسلام آمریکایی]آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند.در حوزه های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب می زنند.که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند.خطر تحجر گرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست.طلاب عزیز لحظه های از فکر این مار های خوش خط و خال کوتاهی نکنند اینها مروج اسلام آمریکایی اند و دشمنان رسول الله-صلی الله و علیه و آله وسلم-.
بهتر است برای شناسایی مشخصات طرفداران اسلام آمریکایی باز هم به کلام امام استناد کنم.
حضرت امام چهره جدید این جریان همیشگی تاریخ را اینچنین ترسیم می کنند.
طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است شکت خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاسی را نمی دادند پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز با هماهنگی چپی ها و سلنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان، تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه، ناکام شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه سر برآوردند. باز خدا رسوایشان ساخت. دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب، دین را از سیاست جدا می دانستند و سر بر آستانه در می ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان وتبعید کشیده اند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است.امروز م گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان-ارواحنا فداء- را مفید و راهگشا می دانستند.امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا اسلاما سر می دهند. دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود، آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.راستی، اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت وشهیدان و اظهار طعن ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از به ظاهر معمّمین یا غیر آن؟ بگذرم که حرف بسیار است.
ما نباید بگذاریم متحجران و مقدس مآب ها زمام امور را در هیچ زمینه ای در دست بگیرند و برای این کار باید خیلی سرمایه گذاری کرددحضرت امام خود فرمودند:
مبارزه با متحجرین واپسگرا قربانی می خواهد و دعا کنید من اولین قربانی آن باشم.
پایان
موید باشید
قسمت پنج این وصیت نامه از نظر شما دوستان عزیز می گذرد:
ج
و از همین قماش توطئهها و شاید موذیانهتر، شایعههای وسیع در سطح کشور، و در شهرستانها بیشتر، بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد. بیچاره مردم با آن شوق و شعف فداکاری کردند که از رژیم ظالمانة طاغوت رهایی یابند، گرفتار یک رژیم بدتر شدند! مستکبران مستکبرتر و مستضعفان مستضعفتر شدند! زندانها پر از جوانان که امید آتیة کشور است میباشد و شکنجهها از رژیم سابق بدتر و غیرانسانیتر است! هر روز عدهای را اعدام میکنند به اسم اسلام! و ای کاش اسم اسلام روی این جمهوری نمیگذاشتند! این زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است! مردم در رنج و زحمت و گرانی سرسامآور غوطه میخورند و سردمداران دارند این رژیم را به رژیمی کمونیستی هدایت میکنند! اموال مردم مصادره میشود و آزادی در هر چیز از ملت سلب شده! و بسیاری دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا میشود. و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است آنکه هرچند روز یک امر در هر گوشه و کنار و در هر کوی و برزن سر زبانها میافتد؛ در تاکسیها همین مطلب واحد و در اتوبوسها نیز همین و در اجتماعات چند نفره باز همین صحبت میشود؛ و یکی که قدری کهنه شد یکی دیگر معروف میشود. و معالاسف بعض روحانیون که از حیلههای شیطانی بیخبرند با تماس یکی ـ دو نفر از عوامل توطئه گمان میکنند مطلب همان است. و اساس مسأله آن است که بسیاری از آنان که این مسائل را میشنوند و باور میکنند اطلاع از وضع دنیا و انقلابهای جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتاریهای عظیم اجتنابناپذیر آن ندارند چنانچه اطلاع صحیح از تحولاتی که همه به سود اسلام است ندارند ـ و چشم بسته و بیخبر امثال این مطالب را شنیده و خود نیز با غفلت یا عمد به آنان پیوستهاند.
اینجانب توصیه میکنم که قبل از مطالعة وضعیت کنونی جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایی با وضعیت کشورها و ملتهایی که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه میگذشته است، و قبل از توجه به گرفتاریهای این کشور طاغوتزده از ناحیة رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول چپاولگریهایشان برای این دولت به ارث گذاشتهاند، از وابستگیهای عظیم خانمانسوز، تا اوضاع وزارتخانهها و ادارات و اقتصاد و ارتش و مراکز عیاشی و مغازههای مسکرات فروشی و ایجاد بیبندوباری در تمام شئون زندگی و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستانها و دانشگاهها و اوضاع سینماها و عشرتکدهها و وضعیت جوانها و زنها و وضعیت روحانیون و متدینین و آزادیخواهان متعهّد و بانوان عفیف ستمدیده و مساجد در زمان طاغوت و رسیدگی به پروندة اعدام شدگان و محکومان به حبس و رسیدگی به زندانها و کیفیت عملکرد متصدیان و رسیدگی به مال سرمایهداران و زمینخواران بزرگ و محتکران و گرانفروشان و رسیدگی به دادگستریها و دادگاههای انقلاب و مقایسه با وضع سابق دادگستری و قضات و رسیدگی به حال نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعضای دولت و استاندارها و سایر مأمورین که در این زمان آمدهاند و مقایسه با زمان سابق و رسیدگی به عملکرد دولت و جهاد سازندگی در روستاهای محروم از همة مواهب حتی آب آشامیدنی و درمانگاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتاری به جنگ تحمیلی و پیامدهای آن از قبیل آوارگان میلیونی و خانوادههای شهدا و آسیبدیدگان در جنگ و آوارگان میلیونی افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادی و توطئههای پی در پی امریکا و وابستگان خارج و داخلش (اضافه کنید فقدان مبلّغ آشنا به مسائل به مقدار احتیاج و قاضی شرع) و هرج و مرجهایی که از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتی دوستان نادان در دست اجرا است و دهها مسائل دیگر، تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل، به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگری قلدرها و جهل تودهها امروز طفلی تازهپا و ولیدهای است محفوف به دشمنهای خارج و داخل، رحم کنید. و شما اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفداری از منافقان و ستمگران و سرمایهداران و محتکران بیانصاف از خدا بیخبر، طرفدار مظلومان و ستمدیدگان و محرومان باشید؛ و به جای گروههای آشوبگر و تروریستهای مفسد و طرفداری غیرمستقیم از آنان، توجهی به ترور شدگان از روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلوم داشته باشید؟
اینجانب هیچ گاه نگفته و نمیگویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ با همة ابعادش عمل میشود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بیانضباطی برخلاف مقررات اسلام عمل نمیکنند؛ لکن عرض میکنم که قوة مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور میکنند و ملتِ دهها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند؛ و اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسانتر و سریعتر خواهد بود. و اگر خدای نخواسته اینان به خود نیایند، چون تودة میلیونی بیدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانی ـ اسلامی به خواست خداوند متعال جامة عمل به طور چشمگیر خواهد پوشید و کجروان و اشکالتراشان در مقابل این سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند.
من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و تودة میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله ـ صلیالله علیه و آله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ میباشند. آن حجاز که در عهد رسولالله ـ صلیالله علیه و آله ـ مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمیکردند و با بهانههایی به جبهه نمیرفتند، که خداوند تعالی در سورة «توبه» با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعدة عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل، در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ آن شد که شد. و آنان که در
شهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز میبینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبههها و مردم پشت جبههها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها میکنند و چه حماسهها میآفرینند. و میبینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده میکنند. و میبینیم که بازماندگان شهدا و آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهرههای حماسهآفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان بخش با ما و شما روبهرو میشوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ هستند، و نه در محضر امام معصوم ـ صلوات الله علیه. و انگیزة آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری و در پیشگاه چنین ملتی میباشیم.
و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به انگیزة مختلف با جمهوری اسلامی مخالفت میکنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهرهبرداری منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شدهاند مینمایم، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که میخواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با تودههای محروم و گروهها و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و میکنند و گروهها و اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی میکنند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضعهایشان در پیشامدهای مختلف را، با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید، و مطالعه کنید حالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهید شدند، و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان؛ نوارهای این شهیدان تا حدی در دست و نوارهای مخالفان شاید در دست شماها باشد، ببینید کدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.
برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمیخوانید. ممکن است پس از من بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایستهای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور میخواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشتة ما و شما با رحمت واسعة خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید، که او هادی و رحمان است.
و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهای مبتلا به حکومتهای فاسد و دربند قدرتهای بزرگ میکنم؛ اما به ملت عزیز ایران توصیه میکنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش میآید نهراسید که إن تَنْصرواالله ینْصُرْکم و یثَبِّتْ اَقدامَکم . و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید، و دولت و مجلس را از خود بدانید، و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید.
و به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مینمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بیفرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است.
و اما به ملتهای اسلامی توصیه میکنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید، که مایة بدبختی مسلمانان، حکومتهای وابستة به شرق و غرب میباشند. و اکیداً توصیه میکنم که به بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین شود.
د
از نقشههای شیطانی قدرتهای بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهای مختلف دنبالهگیری شد، به انزواکشاندن روحانیت است؛ که در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن، و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهای دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود، که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد؛ و معالاسف به واسطة بیخبری هر دو قشر از توطئة شیطانی ابرقدرتها نتیجة چشمگیری گرفته شد. از یک طرف، از دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را که در آتیه حکومت را به دست میگیرند، از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بخصوص، و از وابستگان به ادیان خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند. و اینان را عمال انگلیس در آن زمان، و طرفدار سرمایهداران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بعد از آن معرفی مینمودند. و از طرف دیگر، با تبلیغات سو ء ، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بیدینی و بیبند و باری و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم مینمودند. نتیجه آنکه دولتمردانْ مخالف ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند؛ و تودههای مردم که علاقه به دین و روحانی دارند مخالف دولت و حکومت و هر چه متعلق به آن است باشند، و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی راه را برای چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب آنان سرازیر شود، چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد، و میرفت که چه آید.
اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت ـ از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها ـ بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیة اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههای دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی میتوان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که میخواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند. و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است. و توطئهها در دانشگاهها از عمق ویژهای برخوردار است و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئهها باشند.
ادامه دارد... ان شاءالله
بسمالله الرحمن الرحیم
اهمیت انقلاب شکوهمند اسلامی که دستاورد میلیونها انسان ارزشمند و هزاران شهید جاوید آن و آسیب دیدگان عزیز، این شهیدان زنده است و مورد امید میلیونها مسلمانان و مستضعفان جهان است، به قدری است که ارزیابی آن از عهدة قلم و بیان والاتر و برتر است. اینجانب، روحالله موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند متعال با همة خطایا مأیوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگی به کرم کریم مطلق است، به عنوان یک نفر طلبة حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و بقای دستاوردهای آن و به ثمر رسیدن هرچه بیشتر آن دارم، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهای عزیز آینده مطالبی هر چند تکراری عرض مینمایم. و از خداوند بخشاینده میخواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید.
1) ما میدانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضداسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقهافکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیت، و آنهمه شعرها و بذلهگوییها، و آنهمه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بیتفاوتی در پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر بیفرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانههای قدرتمندان بر ملت تحمیل میشد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده میشد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزدة صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «ملیت» و «ملیگرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمیتوانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایدة واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرتآور و معجزهآسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همة انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزة انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفة الهی و هدیة غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است.
2) اسلام و حکومت اسلامی پدیدة الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین میکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایهریزی شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، بر ملت عظیمالشأن ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبیای عظام از آدم ـ علیه السلام ـ تا خاتمالنبیین ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسا نمودهاند و هیچ مانعی آنان را از این فریضة بزرگ بازنداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمة اسلام ـ علیهم صلوات الله ـ با کوششهای توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیدهاند. و امروز بر ملت ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان، عموماً، واجب است این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی نمایند، و دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند.
اینجانب که نفسهای آخر عمر را میکشم به حسب وظیفه، شطری از آنچه در حفظ و بقای این ودیعة الهی دخالت دارد و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید میکنند، برای نسل حاضر و نسلهای آینده عرض میکنم و توفیق و تأیید همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم.
الف
بیتردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزة الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.
اینجانب به همة نسلهای حاضر و آینده وصیت میکنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزة الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است. بیجهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیدههای بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعهها و دروغهای تفرقهافکن نمودهاند و میلیاردها دلار برای آن صرف میکنند. بی انگیزه نیست سفرهای دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و معالاسف در بین آنان از سردمداران و حکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمیکنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده میشود؛ و بعض از روحانی نماها نیز به آنان ملحقند.
امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران ومسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیة اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئهها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.
ب
از توطئههای مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههای معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم میخورد، تبلیغات دامنهدار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمیتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمیشود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنتآمیز به گونة طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور میکند، و حکومت و سیاست و سررشتهداری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و معالاسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابة یک گناه و فسق میدانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعة بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.
گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بیاطلاعی میزنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابة آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع میگفت که اینان میخواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچگاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفهای میگویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنسبازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج میکنند.
و اما طایفة دوم که نقشة موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا میدانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسولالله ـ صلیالله علیه و آله ـ آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزة بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشتهاند و حکومت علیبن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گستردهتر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله ـ بسیارند.
اینجانب در این وصیتنامه با اشاره میگذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعهشناسان و تاریخنویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و میشود که انبیا ـ علیهمالسلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشتهداری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسفآوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطهجویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند؛ جمعآوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامة عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیمالشأن اسلام ـ صلیالله علیه و آله ـ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش میکردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامة آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئهها را خنثی نمایند. و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئهگر را قطع نمایند.
ادامه دارد...ان شاء الله